نیاز به بیان (شلوغی های اخیر مشهد )

بعداز سالها دوباره نشستم پای مستند و ان هم مستندهای سیاسی روز! 

تنها یک تلنگر پای مرا به سالهای گذشته ام ادمهایی که میشناختم و اطلاعاتی که یه یک گوشه ذهنم خاک میخورد باز کرد . 

چند روزی نمانده است که برنامه ی سفریک ماهه ام به دور اسیا قطعی شود که حال و هوا و فضای ایران در تمام شهرها باز غباری از اشوب و درگیری های خیابانی را نشان میدهد ! 

در تلویزیون دیده بودم که اشوب یا اعتراض یا فتنه یا تحسن یا هرچه ...در میدان شهدای مشهد, برای اولین بار رخ داده است به خیالم من یک مسافرم و این شبها ان حوالی نچرخم بهتر است .اما ...

دوستم از تهران به مشهد اومده بود و باید میبردمش یه جا تا غذای سنتی مشهد رو مزه کنه ! گفتیم شبه و دیر وقت همین ازادشهر و آشکده ی یاران گناباد بهترین گزینس ! سر امامت اینقد ترافیک بود که تاکسی پیادمون کرد و گفت نمیتونه مارو برسونه ! خلاصه که ما مجبور بودیم از اول امامت تا چهاراه ازادشهر رو پیاده بریم .یکم پیاده روی کردیم که دیدم اوه چه جمعیتی اینجا جمع شده کلی پلیس امنیتی زره پوش و باتوم به دست!  یه طوری از گوشه میرفتیم که انگار ترسیده بودیم  از شلوغی, ها یکم دورتر شدیم که یهو سه چهارتا از این نقاب دارهای سپر به دست با باتوم و شوکر و اسپره فلفل افتادن به جانمان ، باورتان نمیشود . هنوز هم باورخودم نمیشود . داد میزدن که گوشیت رو بده! گوشیت رو بده !خلاصه منم ترسان و لرزان گوشی رو از کیفم دراوردم و بهشون دادم ! هیچی! ولمون کردن بریم ! یه چند قدمی که جلوتر رفتم به خودم اومدم وای بلیط پروازام ! اپلیکیشن سفرم ،رزو هاستل ها ، میزبان هام توو این گوشی ان ! عملا بدون گوشی یعنی سفر ،پر !

یک هفته است که پیگیر گوشی ام ! یه روز دم اطلاعات ناجام .فردا دم امنیت اخلاقی هرکدومم منو به بعدی پاس میدن. دیروز علنا تلفن رو جواب دادن و گفتن تا اوضاع اروم نشه ما گوشی هیچ کس رو نمیدیم ! اقا من ،وچرهای هتل و پروازام ،سفرم ! مگر من  اشوب کرده ام که حالا برم و اروم کنم ؟! اقا ، مگر گرو کشیه ؟!

دوشب اول رو به خاطر  صحنه هایی که دیدم ، از ترس  و حس ظلم و بی دفاعی و ناتوانی ،گریه کردم و به خودم پیچیدم ! از اینکه اونطوری با باتوم مردم رو میزدن خعلی تحت تاثیر قرار گرفتم ! و من اتفاقی اون شب سرنوشتم توو اون خیابون رقم خورده بود !

ادامه دارد !