لعنت بر دهانی که بسته بماند !

ساخت وبلاگ

 

همه ی ادمهای اطراف من ادمهای پرحرفی هستند . حتی خودم . پدرم مادرم برادرهایم و حتی نوه هایمان. از ان نوع وراج های دوست داشتنی که هیچ جمعی را خالی و ساکت نمیگذارند . بلاخره حرفی برا گفتن می یابند.

او هم ادم پرحرفی است از ان ادمها که میشود سه کیلومتر کنارش پیاده روی کرد و گذر زمان را درک نکرد ، اصلا روزی عاشق همین وراجی اش شده ای ! حالا میبینی کنارت ساکت است .حرف میزنی حرف میزنی و بازهم ادامه میدهی اصلا تمام موضوع راباز میکنی تا مگر کوک شود و او هم دست از دهانش برداردو حرفی بزند ،حتی برانگیخته شدنش را عصبانیتش را حس میکنی اما بازهم میبنی که از بیان حسش امتناع میکند . انگار سکوت برای او یک اجبار نیست یک انتخاب است !

من به ادمهای ساکت عادت ندارم. ادمهای ساکت را درک نمیکنم . ادمهای ساکت برای من موجودات عجیبی هستند که ازانها فرار میکنم و به شلوغ ترین نقطه ممکن پناه میبرم !

اول سال سکوتش را دیده ای و اخر سال از او میپرسی چرا ساکتی هنوز ؟ حرف بزن ! و این بار زبانش را دردهانش تکان میدهد و دوسال را درکلمه هایی خلاصه میکند و میگوید

هیچ وقت سکوت به این دردناکی را در زندگی ام تجربه نکرده بودم که یک نفر یک سوءتفاهم و مشتی اشتباه را دوسالی درون خود نگاه دارد و دریغ کند و رهایت کند و زمانی حرف بزند که تو کاملا باختی !

هرحرفی یک زمانی دارد و اگردرزمان خودش بیان نشود دیگر راهگشا نخواهند بود

 وقتی داریم اجر اجر دیوار سکوت را بالا میبریم به این هم فکر کنیم که یک نفر ان طرف دیوار چه زجری میکشد !مخصوصا که روزی این دیوار فرو بریزد که دیگر کاری ازاو برنمی اید !  شاید او محتاج کلمه کلمه ی شما بود  !

 

پ.ن : آه!

لذت...
ما را در سایت لذت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rafigh6670 بازدید : 40 تاريخ : سه شنبه 27 آذر 1397 ساعت: 6:19